ای بسیجی کو صفای جبهه ها ؟/ کفر نگویم کو خدای جبهه ها ؟
ای جماعت ناله ام را بشنوید/ درد چندین ساله ام را بشنوید
ای شما آن سوی آتش رفتگان/ ای شما آغوش لیلا خفته گان
بنگرید این لکه های ننگ را/ فتنه های شهر بعد از جنگ را
عده ای با نامتان نان می خورند/ ای شهیدان خونتان را می خورند
جنگ رفت و شهر ما تاریک شد/ راه وصل عاشقان باریک شد
تا شما رفتید مردم ریایی شدند/ و برخی دگر شیمیایی شدند
نه آن شیمایی که در جنگ بود/ نه آن گاز سمی که بی رنگ بود
همانانی که رنگ ریا می زنند/ و بر سینه سنگ خدا میزنند
همانانی که یادی ز دین می کنند/ فضا را پر از ادکلن می کنند
به یک چک رشوه خور میشوند/ به یک حکم مسئول کل میشوند
همانانی که در بی حجابی تکند/ سزاوار یک قبضه نارنجکند
به سنگ تحاجم محک می شوند/ و مثل عروسک بزک میشوند
از اینها بپرسید که مهران کجاست؟/ شلمچه حلبچه فاو و مریوان کجاست؟
از اینها بپرسید همت کیست؟/ از این ها بپرسید باکری که بود ؟
از این ها بپرسید که بابایی که بود؟/ رجایی، حسنپور، اللهیاری که بود؟
کسی فکر گلهای این باغ نیست/ کسی مثل آن روزها داغ نیست
همه ناگهان عافیت خو شدند/ و یک شب از این رو به آن رو شدند
کسی بر شهیدان سلامی نگفت/ رضای خدا را کلامی نگفت
بیایید که مردم بهتر شویم/ در این آبشار خدا تر شویم
بیایید تجدید پیمان کنیم/ نگاهی به قبر شهیدان کنیم